تشکیل انجمن دادن. مجمع ترتیب دادن. گرد هم آمدن: فصیحان عرب همواره به مجمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 284). تا مجمعی سازند و آن را بر ملا بخوانند. (کلیله و دمنه)
تشکیل انجمن دادن. مجمع ترتیب دادن. گرد هم آمدن: فصیحان عرب همواره به مجمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 284). تا مجمعی سازند و آن را بر ملا بخوانند. (کلیله و دمنه)
مجلس ترتیب دادن. تشکیل دادن ضیافت و میهمانی: و مجلسی ساخته بودند که کس مانند آن یاد نداشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 276). ز لطف طبع جز آوازه را طلب نکنی به وقت ساختن مجلس و نهادن خوان. امیرمعزی (از آنندراج). نسازم مجلسی کز سایۀ خویش همانا مجلس آشویی ندارم. خاقانی. و رجوع به مجلس شود
مجلس ترتیب دادن. تشکیل دادن ضیافت و میهمانی: و مجلسی ساخته بودند که کس مانند آن یاد نداشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 276). ز لطف طبع جز آوازه را طلب نکنی به وقت ساختن مجلس و نهادن خوان. امیرمعزی (از آنندراج). نسازم مجلسی کز سایۀ خویش همانا مجلس آشویی ندارم. خاقانی. و رجوع به مجلس شود